در حال بارگذاری ...
محمد محمدسیفی منتقد یزدی:

نمایش «خواب در تالار آینه» از گویش یزدی، به دور از لودگی بهره برده است

نمایش «خواب در تالار آینه» که اقتباسی آزاد از نمایش نامه "شاه لیر" شکسپیر به شمار می رفت، با کارگردانی سعید شهریار از سه شنبه ۱۰ مهرماه تا دوشنبه ۱۴ آبان ماه ۹۷ در سالن بلک باکس مجموعه تالار هنر یزد روی صحنه بود. نقدی که محمد محمدسیفی برای این نمایش نوشته را در پی بخوانید.

 محمد محمدسیفی؛ "سعید شهریار" کارگردان صاحب نام یزدی چند سالی است که دست به یک خانه تکانی روحی زده است؛ خالق نمایش هایی همچون "روزگار رسوایی مرد عاشق" که می رفت در نگارش و سبک و سیاق جا پای استاد بیضایی بگذارد، به سوی ژانری رفته که به مکتب رئالیسم اجتماعی نزدیک است و در نگارش متون نمایشی، زبان محاوره ای، جایگزین نثری ملهم از ادبیات کهن فارسی شده است. البته در اقتباس و اجرای نمایش های کلاسیک، به ویژه آثار شکسپیر مانند "مکبث" رویه ای را در پیش می گیرد که می توان در ورای متن اصلی نمایش نامه، رگه هایی از نقد اجتماعی- سیاسی دوران معاصر را در کلیت آثار او یافت؛ زمانی نمایشنامه "مکبث" را با تغییر دادن و پوشاندن لباس رزم  برتن شخصیت های تاریخی و استفاده از اَدوات جنگی مدرن با نام "افسون بر تخت نشستن ماکان تیره بخت" بر صحنه می آورد و زمانی دیگر از نمایش نامه "شاه لیر" که معروفترین اثر شکسپیر است  تنها خط اصلی نمایش نامه را وام می گیرد و با فرهنگ وسنن ایرانی وعناصر بومی شهر یزد در هم می آمیزد تا خالق اثری تاثیر گذار و ارزشمند با عنوان "خواب در تالار آینه"  باشد.

 در نمایش "خواب در تالار آینه" استفاده از گویش یزدی، آن هم به دور از لودگی و ابتذال یکی از عناصر تاثیر گذار در بازتاب فرهنگ عامیانه و ارائه تابلوهایی زیبا و به یاد ماندنی از مردمان این دیار بر صحنه نمایش است. سعید شهریار، این بار نمایش نامه ای را برای اقتباس برگزیده که یکی از آثار برتر "ویلیام شکسپیر" است. "شاه لیر" داستان تراژیکی دارد که مشمول گذر زمان نمی شود و گردش روزگار و غبار زمانه، نتوانسته ذره ای از اصالت و زیبایی این اثر و ایده درخشان و جهان شمول آن بکاهد.  "شاه لیر" را می توان تراژدی روابط انسان ها دانست که نگاهی منتقدانه به حکومت های استبدادی وخودکامه دارد و شخصیت "لیر" که می تواند نماد شخصیت های مستبد و دیکتاتور باشد، مانند هرحکومت این چنینی به شدت بی منطق است و در واقع نداشتن ارتباط با توده مردم و ناتوانی از گوش سپردن به واقعیت های جامعه، و بدتر از همه، خود فریبی و خیالبافی که مولود چاپلوسی آدم های ابن الوقت و نان به نرخ روز خور است، دلیل اصلی تیره بختی اوست. "شاه لیر" هرگز پیرو معیار ثابت و معقول نیست وهمواره کسانی که بنابر اهداف فرصت طلبانه خود، او را می ستایند، عزیز می دارد وآدم های صادق و راستگو که بی هیچ تعارفی ناقد شخصیت و شیوه حکومت داری وی هستند را خوار و ذلیل می شمارد.

نمایش اخیر را می توان برداشتی آزاد از نمایش نامه شکسپیر دانست که شخصیت هایی شبیه به هم دارد وهمان گونه که در شاه لیر سه دختر؛ زندگی شاه لیر را دچار دگرگونی می کنند در اینجا هم سه دختر میرآقا، ایفاگر نقش های اصلی هستند؛ ثریا و فیروزه، جای ریگان و گونریل را گرفته اند و دختر کوچکش انیس، کوردلیای نمایش نامه "شاه لیر" است، با این تفاوت که در نمایش شهریار دامادهای میرآقا، توطئه گران اصلی برای رسیدن به ثروت وی هستند و دختران با توجه به فرهنگ مردسالاری، در وقوع حوادث نقشی منفعلانه دارند.

سعید شهریار به پیروی از نمایش نامه اصلی، شخصیت غلومی را به جای دلقک در "شاه لیر" نشانده است که تفاوت ماهوی با دلقک "شاه لیر" دارد. دلقکِ نمایش نامه شکسپیر، شخصیتی است که همراه با طنازی، جملات شبه فلسفی در چنته دارد وهدفش آگاهی بخشیدن به شاهی است که بی آنکه عقلانی بیندیشد بر موج احساسات سوار شده و ظواهر فریبنده آدم ها برایش مهم تر از ذات اصلی آنهاست. دلقک را می توان وجدان خاموش "شاه لیر" دانست اما در نمایش اخیر، "غلومی" نمی تواند جایگزین مناسبی برای دلقک باشد و بیشتر موضعی منفعلانه دارد تا روشنگری! همین ویژگی ها،  وجوه افتراق شخصیت های اصلی نمایش را به وضوح به مخاطب گوشزد می کند. دلقک در نمایش "شاه لیر" انسان شریفی است که بیشتر مواقع به زبان شعر و گاه کنایه آمیز، نبود عقلانیت در انسان های مفلوک و درمانده ای همچون "شاه لیر" به سخره می گیرد اما غلومی در نمایش "خواب در تالار آینه" از مرزبندی جایگاه طبقاتی خود خارج نمی شود و گاه در برخورد و رفتار حتی به شخصیت های چاپلوس نمایش نزدیک می شود!

نمایش "خواب درتالار آینه" جدا از نقاط ضعف و قوت، به دلیل بهره گیری از داستانِ تاثیرگذار شکسپیر، با وجود زمان طولانی، مخاطب عجول این روزها را تا پایان در سالن نمایش نگه می دارد و در مجموع "سعید شهریار" را در آفرینش یک اثر اقتباسی موفق نشان می دهد و در این موفقیت نقش بازیگران ستودنی است. محمدرضا صارمی که انگار جامه "میرآقا" را بر قامت او دوخته اند، مثل همیشه  در بازی غرق می شود، بر روی  صحنه ادا درنمی آورد و در این ژرفای حضورش ما را درگیر خود می سازد. صارمی صحنه را به قاعدۀ حضورش پر می کند و با ایست های موفق و میمیک خوب، و فراز و فرود صحیح در بیان دیالوگ ها، شخصیتی را خلق می کند که از تیپ هایی با این ویژگی فراتر می رود. مهدی قانع نیز در نقش عزت درخششی بی نظیر دارد که نتیجه سال ها تلاش و بازیگری بر روی صحنه و جلوی دوربین است و با داشتن دیالوگ هایی که چاشنی طنز کم رنگی دارد حضورش و حتی واکنش هایش حساب شده و تماشاگرپسند است. سایرِ بازیگران نیز اجرایی موفق و قابلِ‌قبول دارند؛ "فرهاد عالم زاده" با آن صدای خفه و رفتاری نوکرمابانه به خوبی توانسته ایفاگر شخصیت "غلومی" نمایش باشد، شخصیتی که می توان او را نماینده توده مردم دانست. زمان ارکمان و "محمد غلامزاده" نیز در نقش دیگر دامادهای میرآقا بازی قابل قبولی دارند، همان گونه که فخری طباطبایی، اعظم قابلی و زهرا اسدی با بازی روان خود، مخاطب را با وقایع نمایش همراه می سازند.

در نمایش "خواب در تالار آینه" شاهد اجرای زنده موسیقی بودیم که می توانست یکی از نقاط قوت نمایش باشد اما متاسفانه با تکرار آیتم های موسیقی در میانه نمایش و زمان تعویض صحنه به نقطه ضعف نمایش تبدیل می شد و تماشاگر را لحظاتی از حال وهوای نمایش جدا می کرد. در نیمه دوم نمایش، تعدد بخش های موسیقی، ریتم را کُند می کرد و این کندی در دقایق پایانی به دلیل شیفتگی بیش از حد کارگردان برای آفریدن تابلوهای صحنه ای همچون در خود فرو رفتن میرآقا کنار قفس خالی از پرنده می رفت که آزاردهنده بشود اما خوشبختانه با پایان بندی نسبتا مناسب، این اتفاق رخ نمی دهد.

 

                                                                    

                                                                                  آبان1397




نظرات کاربران