در حال بارگذاری ...

نقد نمایش «سعدآباد»

نمایش «سعدآباد» نوشته و کار سعید شهریار، از ۱۲ بهمن ۹۵ در سالن بلک باکس مجموعه تالار هنر یزد، روی صحنه رفته است.

رامین قادری؛ اگر از تاریخ وحوادث آن، برای امروزمان داستان های عبرت آموز وخارج از پیرایه ها وحواشی که فهم آن را دچار سختی می کند، نسازیم و بارها مرورشان نکنیم دچار تکرار تاریخ می شویم، هرچند در هزاره های بعدتر زندگی کنیم!


یکی از همین رویدادهای تاریخی، دست مایه ی نمایش "سعد آباد" شده که به پیش و پس از ماجرای تلخ عاشورا نگاه دارد واین نگاه با همه ی ظرافت ها، صریح و روشن است و مخاطب را یک راست می برد سر اصل مطلب، و از آن جهت که یک طرفش شخصیت های مذهبی و مورد احترام ویژه هستند وسخت مورد ستم واقع شده اند، بیشتر به مصائب رفته شده در آن مهلکه پرداخته شده است.

 

با همه ی زبان ها و با همه ی ذوق ها، عشق ها و معرفت ها، برای بزرگداشت شهدای این جنایت ماندگار مرثیه خوانی شده است و اهل وفا اشک ها روان کرده اند. اما آن چه که باید صدایش بلند شود تا دیگر اشرف انسانی در گرداب این خودکامگی ها ونا مرامی ها نیفتد کمتر صدایش درآمده است!

نمایش "سعدآباد" نوشته ی سعید شهریار، همان صدای کمتردرآمده است که داستان جانسوز پراشک چشم را رنگ و لعاب امروزی بخشیده و داستان را روشن، برای عبرت گیریِ بدون زواید پیش چشمانمان به نمایش می گذارد، همان که به عبرت های عاشورا معروف شده است و نقش خواص را در آن باید جستو جو نمود که مردم کوچه و بازار حکم و الگو از خواص جامعه و عالمان آن گرفتند اگر خطایی کردند هرچند به آسانی نمی شود از خطایی بزرگ و سترگ ایشان چشم پوشید.

نمایش سعدآباد با یاری گرفتن از بازیگرانی کارآشنا و کاربلد، نیمی از این راه بلند را به خوبی پشت سرگذاشته است.

همه ی بازیگران، برای نشان دادن شخصیت ها و فرم ها درست و بجا به نقش پرداخته اند که هم نشان از توان و تحلیل درست خودشان دارد و هم هدایت درست کارگردان. اِلمان ها و لباس ها، جدای از آن که تاریخی بودن اثر را یادآور می شود، فضای مانوس و نزدیک به مخاطب را یادآور می شوند و این هوشمندی باعث می شود مخاطب نخواهد خود را به زمان های دور ببرد و یا این که نخواهد همزاد پنداری کند و خودش را در رویارویی با تکرار چنین حادثه ای مُبرا بداند!

البته واژه ها و ادبیات به کار رفته در گفت و گوها، به برداشتی که گفته شد، کمک بسیار کرده است.

نمایش، روایت کننده است و درگیر غلوهای معمول در پرداختن به شخصیت های که مورد تنفر مردم هستند نشده و روان شناسانه به آن ها نگاه کرده است، چرا که هرکسی هم اکنون می تواند "شیث" باشد و یا "سعد" و نوفلی در درونش به شمار روزها و سال های زندگی اش به دنیا بیاورد و اگر شرایط رشد برایشان نیافت آنان را دفن کند!

 افراد دیگر نمایش، گداها، فعله ها، یحیی واحد، جاریه و حمیرا نیز نمونه های های فراوان می توانند داشته باشند، در هر روز زندگی عادی ما که حتما نباید به حادثه ی تلخ و سرانجام رسیدن آن و پشیمانی آن کمک کنند بلکه با دیدن تاریخ ودیدن "سعد آباد" پیش ازآن که دست به اقدامی بزنند، خفه شوند!... تنها یک شخصیت است که تنها است و صدایش راه به جایی ندارد -زعیم- برادر نوفل که برادرش را اتفاقی می کشند و خودش را که آمده است تا معامله ای کند، به غیر از آن چه برادرش -بزرگ قبیله ی ضرار- می خواست انجام دهد، به شهادت می رسانند!

همیشه یاران "حق" اندک بوده اند و در این نمایش هم این گونه است؛ ناخواسته اندکی از تحلیل خود را در نقد وارد کردم که چندان حرفه ای نیست واز خوانندگان این مطلب پوزش می خواهم.

و  اما هنگام اجرای نمایش سعد آباد  تمام و کمال چشم به صحنه دوخته بودم و چیزی نتوانست حواس و ذهنم را به چای دیگری ببرد و پرتاب کند؛ این نمایش از انگشت شمار نمایش های است که دراین ماه ها دراستان یزداجرا شده و به خود و مخاطبش احترام گذاشته و از هیچ یک از عوامل و جزییات نمایش، سرسری نگذشته است.

بازی بازیگران خوب و قابل قبول؛ طراحی صحنه نیز بسیار ساده و بدون اضافات خرج تراش و یا تشریفاتی صحنه پر کن و البته در خدمت نمایش است و موسیقی ساخته شده نیز درست هیجانات را همراهی و گاه کنترل می کند.

نور پروازی با امکانات پلاتوی تازه تاسیس شایسته است، هرچند می دانم کارگردان و طراح نور می توانستند با وجود امکانات به روزتر، نورپردازی ای که در ذهن داشتند را بهتر اجرا کنند.

لباس را هم که پیش تر از آن یاد کردم، و حتی وسایل صحنه که برای حرف زدن انتخاب شده بودند!

 بازی زنان نمایش راهم باید نگاهی ویژه داشت که بازی هایشان باصلابت ولی زنانه دیده شد بدون آن که به معمول وعادت بیفتد که ما زنان مخالف با اعتقادات خود را با گونه ای لحن، لباس، نگاه، ادبیات و گویشی ویژه به هرزگی نمایش می دهیم که در سعدآباد، زنان با وقار ظاهر شده اند وعشق روایت شده هم دچار تکرار نگردیده است.

 در آخر تاسف خود را نمی توانم پنهان کنم که به دلایلی افتخار همراهی و بازی در این نمایش را از دست دادم.

رامین قادری...یزد

 




نظرات کاربران