در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «زیرحوضی» به قلم رضا امیرخانی

سیاه خسته، در پی کار و دلبر

نمایش طنز «زیرحوضی» با کارگردانی امین محمدی نیاو بازی سعید خبیری و مجید عظیمی نیا، از یکم تا دهم فروردین ۹۶ در محل گنجینه هنر یزد اجرا شد. محمدرضا امیرخانی نقدی کوتاه برای این نمایش نوشته است.

در گنجینه هنر یزد به تماشای نمایشی به نام «زیرحوضی»می نشینم، نمایشی با نویسندگی و کارگردانی امین محمدی نیا، و با بازی سعید خبیری، مجید عظیمی نیا و ...
نمایش «زیرحوضی» با رگه هایی بسیاری که از نمایش تخته حوضی، به عاریه می گیرد با یک دستی کامل به پایان نمی رسد و اگر چه در مضمون، پایانی زیبا و تاثیرگذار دارد و همه کوشش امین محمدی نیا در صحیح و بهینه گفتن است، با این همه تلاش وی به دلیل نداشتن خط واحد داستانی راه به جایی نمی برد و همه آنچه در نقد نمایش می توانم بگویم با توجه به کلیت اثر همین مهم است؛ نمایش مضمونی است تمام قد، داستان نیست و پایان زیبایی دارد.


نمایش با خواندن شعرهایی از بازیگر نمایش که هنوز به تاریکخانه عکاسخانه (زیر ساتن سفید رنک) نرفته است آغاز می شود، در ادامه و پس از این که قهرمان ماجرا سیاه می شود در پی کار است، چرا که می خواهد به دلبرش برسد اما کاری به او واگذار نمی شود و مایوس و سرخورده از پیدا نشدن شغلی به سراغ سیاه بازی می آید و می خواهد از این طریق گذران زندگی نماید و در پایان طنابی به تماشاگر مشتاقی می دهد و از وی قول می گیرد که گرهی از کار بنده ای باز نماید و این طناب را به دیگران بدهد.

این پایان، پایانی بسیار زیباست اگر چه با آغازش نمی خواند!

البته مهم نیست چون مخاطب، سیاه را دیگر پذیرفته است که مهربان است و ساده و صمیمی و درمانده از توفیق در کاری به سیاه بازی روی آورده است، بنابر این سیاه ساده دل صمیمی به فکر دیگران است و این عدم خودخواهی ارزشمند است.

نقدی که در رابطه با شکل روایت وارد می دانم، سیه چردگی و سیاه شدن بازیگر است که اگر زمانی که درمانده و مایوس از هر کاری می شد به سراغ تاریکخانه می رفت و آن گاه سیاه می شد، منطق روایی منطقی داشت چرا که بازیگر ما از ابتدا سیاه نیست؛ مگر آن که بگوییم نمایش ما پس از خواندن اشعار، آغاز می شود که چنین نیست، چون مخاطب با شخصیت بازیگر از همان آغاز مانوس می شود و تا پایان هم همین رویه ادامه دارد که البته سعید خبیری در ارتباط با مخاطب، باوجود خستگی بسیارش و بازی نه چندان پر و پیمانش در این اجرای پایانی(بیستمین اجرا) به توفیق نسبی می رسد.

 اگر چه انتظار بهتر و بیشتری از او داشتیم، دست کم در خواندن با ریتم سلام علیکم سلام علیکم که یادآور استاد «حسن کسایی» است که 68 سال پیش (سال 1328) با سلام کردن فردی در پل خواجوی اصفهان، این آهنگ جاودانه را پدید آورد که خبیری زیبا اجرا نمی کند و به خواندنی در حد رفع تکلیف قناعت می شود.

البته انتخاب و حتی تکرار آن با همه عادی اجراشدنش همچنان نوستالژیک و خاطره آمیز و القا کننده شور و نشاط و امید است. از بازی سعید خبیری که بگذریم بازی تیپیکال مجید عظیمی نیا باور پذیراست و به دل می نشیند و موسیقی نیز همخوان با ضرباهنگ نمایش است. اگرچه در اجرا باید نوازنده ها فاصله بیشتری می داشتند چرا که در برخی لحظات صداها هم پوشانی می شد و یکی فدای دیگری که البته قابل چشم پوشی است.
در پایان ضمن خسته نباشید به امین محمدی­ نیا طراح و کارگردان نمایش و همه عوامل اجرایی و به امید کارهایی به مراتب بهتر گفتارم را به پایان می رسانم.

محمدرضا امیرخانی- فروردین 96




نظرات کاربران