در حال بارگذاری ...
محمدسیفی، منتقد یزدی:

ابوالحسنی، در اجرای نمایش «خرس» مخاطب را با اجرایی متفاوت از آثار چخوف روبرو می‌کند

محمدرضا ابوالحسنی، نمایش «خرس» نوشته آنتوان چخوف را از ۱۶ مرداد ۹۷ در سالن اصلی مجموعه تالار هنر یزد، روی صحنه برده است. محمد محمدسیفی -منتقد یزدی- نقدی بر اجرای این نمایش نوشته که در پی می خوانید.

به گزارش تئاتر یزد؛ محمد محمدسیفی دانش آموخته ی فرهنگ سرای نیاوران در زمینه ادبیات نمایشی است که نقد او بر نمایش «خرس» به کارگردانی محمدرضا ابوالحسنی در پی آمده است.

 

"آنتوان چخوف" را بایستی یکی از بزرگترین نویسندگان روسیه، اروپا و حتی جهان به شمار آورد. نویسنده ای که جایگاه والایی در تئاتر روسیه و تئاتر جهان دارد. "برنارد شاو" درباره‌ی او چنین می‌گوید: در میان نمایشنامه‌نویسان بزرگ و نامدار، چخوف در کنار تولستوی، تورگنیف ودیگران همچون ستاره‌ای با عظمت می‌درخشد. من هر وقت نمایشنامه‌ای از چخوف را مطالعه می‌کنم، دلم می‌خواهد تمامی نوشته‌هایم را در آتش بیندازم!

 

 آنچه "چخوف" را از نمایش‌نامه‌نویسان جهان متمایزکرده است، نگرش عمیق او به انسان ها و نوع دوستی شدید ودرک درست از جامعه روسیه (قرن نوزدهم) است که به سوی فروپاشی می رود و تولد قریب الوقوع جامعه ای نو ومتفاوت با نگرش ها ودیدگاه های ارتجاعیِ حکومت تزاری را نوید میدهد. او که می بیند با وجود لغو برده داری زمین، مردم در چنگال اقلیتی زورگو اسیر شده و با کار وبهره کشی از اکثریت، همان گروه محدود روزبروز فربه تر می شوند و توده مردم را برهنه و تهی دست، بر جای می گذارند رنج می برد. همین شناخت و درک، نویسنده را بر آن می‌دارد تا با قاطعیت بیشتری گام بردارد و این ضرورت را در آثارش بازتاب دهد. تخصص پزشکی و نگاه روانکاوانه به مردمان بیمار آن زمان نیز در آفرینش شخصیت های ماندنی به کارش می آید وآثارش را در رده شاهکارهای جهانی قرار می دهد.

 

از میان آثار این نویسنده، نمایش نامه ی «خرس» را می توان به بخش دوم زندگی ادبی "چخوف" ربط داد؛ به دوره ای که پس از نگارش چند اثر نمایشی به سوی نگارش نمایشنامه هایی با مضامینی طنزآمیز روی آورد. در نمایش نامه ی «خرس» با شخصیت هایی روبرو هستیم که به شدت خودخواه و کودک صفت هستند و گویی جنگ و جدال همیشگی از صفات بارز آنان است!  "اسمیرنف" برای وصول طلب خویش از بیوه زنی که عهد کرده تا پایان عمرش لباس عزا بر تن داشته باشد به خانه او می رود و با ظاهر و رفتار خشنی که دارد موجب خشم و تنفری عمیق می گردد که در پایان، از دل این تنفر، عشقی  ناگهانی وجودش را تسخیر می کند! شاید "چخوف" در نگارش این نمایش نامه به این دیدگاه که عشق معمولا با یک نفرت عمیق آغاز می شود اعتقاد داشته است اگر چه هدف اصلی او نمایان ساختن ذات اصلی آدم هایی است که رفتار و گفتارشان در تضاد با یکدیگر است. شخصیت زن بیوه نیزنشانه هایی از خودنمایی بیمارگونه دارد. او که به عزادار بودن برای شوهرش که بعدها معلوم می شود آن چنان که او فکر می کرده وفادار نبوده است افتخار می کند و مرتب این مطلب را به "اسمیرنف" گوشزد می کند، در پایان با زبان بی زبانی از او می خواهد که از خانه اش نرود و این اوج دو رویی است و البته نشانه ای است از غالب شدن عشق بر خشونت!

 

اما در نمایش «خرس» به کارگردانی محمدرضا ابوالحسنی، مخاطب با اجرایی متفاوت از آثار چخوف مواجه است. بر خلاف ماهیت سایر آثار این نویسنده روسی که به سوی طنز تلخ و گزنده گرایش دارد، نمایش اخیر با بازی محمدرضا شجریان یک اثر کمدی از نوع "farce" است. در حوزه طنز، لبخند تماشاگران آن قدر ناپیدا و کم رنگ و نامشخص است که از آن به عنوان لبخند درونی و عمیق یاد می شود، اما ژانر کمدی زمانی موفق است که لبخند های پنهان تماشاگران را به قهقهه مبدل کند و به نظر می رسد کارگردان نمایش «خرس» در اجرای یک کمدی تمام عیار موفق بوده است.

ابوالحسنی  از نمایش نامه «خرس» که واجد لایه های پنهانی از نقد اجتماعی مردمانی اسیر در چنبره ریا و دو رویی است به اثری مخاطب پسند و جذاب می رسد و بی شک بازی محمدرضا شجریان مکمل اهداف اولیه کارگردان است. شجریان که عمری را بر صحنه نمایش گذرانده، طنازی های ویژه ای از یک کمدینِ کهنه کار را بر روی صحنه به نمایش می گذارد. در واقع کلید اصلی خنده گرفتن از مخاطب، ریشه در عکس العمل ها و حرکات وی دارد که بیشتر به ایماء و اشاره نزدیک است تا دیالوگ های چخوف!

در واقع بازیگر نقش "اسمیرنف" برای جذابیت بخشیدن به این کاراکتر زمخت، پنهان از چشم کاراکتر مقابل، حرکاتی که نشان از تمسخر، بی قیدی و گاه شگفت زدگی وی از رفتار کاراکتر بیوه زن است، به نمایش می گذارد و با این ترفند لبخند را بر لبان تماشا گران می نشاند. سایرِ بازیگران نیز اجرایی موفق و قابلِ ‌قبول دارند. بازی "نازنین خشنود" در نقش "پوپووا" با میمک و حرکات قابل باور، مخاطب را با زنی روبرو می کند که هر لحظه امکان دارد مانند آتشفشانی از خشم برسر "اسمیرنف" آوار شود همان طور که بازی "محمدحسن خانی" با آن گریم سنگین در نقش "لوکا" به دل می نشیند.

درمجموع ابوالحسنی، توانایی خود را در اجرای اثری معروف از این نویسنده سرشناس روسی به نمایش می گذارد. انتخاب مناسب بازیگران، هدایت و طراحی میزانسن هایی همسو با سبک رئال، پرهیز از حرکات اضافی و کنترل بازیگران در محدوده متن اصلی، طراحی ساده و تاثیر گذار دکور وعوامل دیگر در این موفقیت دخیل هستند.

"ابوالحسنی" در طراحی صحنه و لباس به حداقل‌ها قناعت کرده است. دکور که از شش لتِ دیواری و چند سر در کوچک و بزرگ تشکیل شده با آکسسواری ساده به خوبی اِلِمان هایی از روسیه قرن نوزدهم را به نمایش می گذارد و طراحی لباس نیز بخوبی در خدمت فضا سازی مکان و زمانِ رخدادهای نمایش است.

و کلام آخر اینکه تماشای نمایش "خرس" فرصت مغتنمی است برای مردمی که به دوراز نگرانی وغم، با تماشای این نمایش، دقایقی را شاد باشند.

محمد محمدسیفی




نظرات کاربران