در حال بارگذاری ...
منتقد یزدی:

«عقیم» نمایشی است با تمپوی مناسب و بازی های روان

محمدرضا امیرخانی، منتقد یزدی در نقدی که برای نمایش «عقیم» به کارگردانی علیرضا معروفی نوشته، این نمایش را دارای تمپوی مناسب و بازی های روان دانسته است.

به گزارش تئاتر یزد؛ نمایش «عقیم» از استان البرز و با کارگردانی علیرضا معروفی در سومین شب از چهارمین جشنواره تئاترفجر استانی یزد، روی صحنه رفت. محمدرضا امیرخانی، منتقد یزدی، نقدی برای این نمایش نوشته که در پی می خوانید.

به نام هستی بخش"

شامگاه بیستم  دی ماه نود و هفت در سالن پلاتوی تالار هنر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به دیدن نمایش «عقیم» منتخب سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر- بخش استانی یزد " به نویسندگی و کارگردانی آقای علیرضا معروفی می نشینیم که در حد بضاعت به نقد اجرای مذکور می پردازم.

«عقیم» نمایش گونه گونگی رفتارها و نوع نگاه شخصیت هایی است که شرایط و روابط اجتماعی منظرهایی متفاوتی برای آنها رقم می زند. طوبی با فرزندش آرش از خارج می آید تا زمین آرش رابه فروش برساند؛از طرفی فرزند اولش به نام فرهاد که به دلیل عقیم بودن برادرش صادق و در ازای آزادی شوهرش به آنها داده است مفقود الاثر است.

متن عقیم دو روایت را به موازات هم به ما می نمایاند روایت ها داستان شخصیت هاییست که همه به نوعی کنکاشگر و جستجوگر و در عین حال منفعل می نمایانند.

طوبی آرش را به ایران می آورد تا زمینش را بفروشد که  آرش حتی در حمام رفتن هم مشکل دارد و می ترسد. او وارد سرزمینی شده است که طبق قوانینش باید به خدمت سربازی برود و وقتی نام خدمت را می شنود می خواهد از کشور خارج شود،از طرفی صادق به دنبال جسد فرزند خوانده اش فرهاد است که در دفاع مقدس نقش داشته است. او نمی خواهد باور کند که هیچ یک از اجساد بدن شهدایی که از تفحص برای شناسایی آورده اند متعلق به فرهاد است. همسر صادق به صادق بی اعتناست دلیلش هم نیامدن فرهاد است.

قصه زمانی به اوج خود می رسد که طوبی رازی را برملا می نماید و آنجائیست که آذر باخبر می شود که فرهاد را مادری به نام طوبی می باشد. در پایان با عدم تعلق اجساد به فرهاد رگه هایی از امید همچنان باقی می ماند.

نمایش در بیان روایت هایش تمرکزش بر مواجهه است؛ چرا طوبی از خارج می آید؟ بدیهی است می آید که زمینش را بفروشد و دلیل تاخیر آن هم گران فروختن بیشتر زمین است. سوالی که همچنان ذهن مخاطب را معطوف به خود می دارد این است که چرا طوبی به خارج رفته است ودر این زمان بخصوص بازگشت می نماید؟

پسر قلبش با مادر است و حالا در شرایط بحرانی پدر را اولی می داند و می خواهد که به هر طریقی از کشور برود. طوبی حال به دنبال فرزند دیگرش است فرزندی که در نبودش، تربیت شده آذر است اما آن فرزند دیگر حضور فیزیکی ندارد و در جبهه های جنگ همچنان مفقود الاثر است.

طوبی می خواهد فرزند ش را بیابد. ( مواجهه مادر با فرزند) صادق برادرش نیز می خواهد که فرزند خوانده اش را حتی اجساد باقی مانده اش را بیابد.همین جستجو و آگاهی یافتن، تلاش نویسنده ای ست که البته در پرداخت شخصیت آرش موفق می نماید و رویارویی طوبی از خارج بازگشته با مصیب و صادق و حتی دیدار غیرمنتظره آذراگرچه  نقطه اوج عقیم است و بزیبایی روایت می شودمع الوصف روایت از روایت فراتر نمی رود که «عقیم» نمایشی است که دایره ترسیمیش بسیار محدود است و شناختی از جامعه و جغرافیای روایت نمی یابیم و البته این گستره شاید به دلیل ایجاد  نوعی توازن و ضرباهنگ باشد که اجرای نمایش با تمپو مناسب و بازی های روان بازیگران:

سید فرزاد تجلی، سایه کبیری، علیرضامعروفی، حامدنساج بخارایی به ویژه بازی  زیبای مهناز میرزایی  در نقش طوبی نمایش عقیم را دیدنی می نماید. عوامل کمکی مانند موسیقی و آکساسوار صحنه ( استفاده از صندلی های سفید) به زیبایی در خدمت نمایش هستند. طراحی فرم ها اگر چه در برخی میزانسن ها تکراری ارائه شد و هدایت بازی ها در عمق (در برخی از صحنه ها) با نوع واقعه همخوان نیست مع الوصف عقیم بخوبی با مخاطبش ارتباط برقرار نمود.

در پایان ضمن خسته نباشید به آقای علیرضا معروفی  و تیم اجرائی شان  و به امید اجراهایی بهتر گفتارم را به پایان می رسانم.

 و من الله التوفیق

بیستم دیماه  نود و هفت

یزد؛ محمدرضا امیرخانی

 




نظرات کاربران