یادداشتی از کرامت یزدانی برای نمایش بی نشون
دریچهای به مسئولیت اجتماعی هنر نمایش
تئاتر یزد_ کرامت یزدانی؛ نمایش بی نشون، هشداری است برای آگاهی وجدان های بیدار . بالطبع مانند هر اثر نمایشی ممکن است ضعف هایی داشته باشد و بتوان از نگاه انتقادی بر نمایشنامه، کارگردانی و یا دیگر جزئیات آن ایراد گرفت .اما از آنجا که نه داعیه ی مسابقه دارد و نه ادعای بی عیبی، در مقام یک هدیه تلاش گروهی از هنرمندان شهر است که خواستهاند سهم خود را در مسئولیت اجتماعی از دریچه ی تئاتر ایفا و ادا کنند .بنابراین جای سپاس دارد و قدردانی .
فرض کنیم کسی نامه ای برای روایت دردمندی خود یا دیگران نوشته ، یا دارد شرح حال می کند تا کمک طلبیده و یا می خواهد تا دیگران بخوانند و بدانند ، ببینند و بشنوند، نه عاقلانه است و نه منطقی که خواننده و یا شنونده بنشینند و اشتباه های املایی نویسنده و یا خطاهای دستوری راوی را بشمرند و گوشزد کنند. !
نمایش بی نشون، هشداری است برای آگاهی وجدان های بیدار . بالطبع مانند هر اثر نمایشی ممکن است ضعف هایی داشته باشد و بتوان از نگاه انتقادی بر نمایشنامه ، کارگردانی و یا دیگر جزئیات آن ایراد گرفت .اما از آنجا که نه داعیه ی مسابقه دارد و نه ادعای بی عیبی، در مقام یک هدیه تلاش گروهی از هنرمندان شهر است که خواسته اند سهم خود را در مسئولیت اجتماعی از دریچه ی تئاتر ایفا و ادا کنند .بنابراین جای سپاس دارد و قدر دانی .
در محتوای نمایش فرزند ( ماحصل و دستاورد زندگی ) پدری باغبان به دست پسر صاحب کارش ناخواسته کشته می شود و تلاش نهادهای مدنی شهر برای کسب رضایت اولیای دم دستمایه ی پیش برد نمایش است . باغبان باید تصمیم بگیرد .باغبانی که قاتل هم مانند مقتول در حکم فرزند دیگر او است .
نویسنده کوشیده با اتصال این ماجرا به خانه ای قدیمی و تاریخی و احیای این خانه به تاریخ و آداب و رسوم مردم یزد نقبی بزند و یاد آوری کند که شما از چه ریشه و تباری هستید .بیان نمایش هم (با گویش یزد ) به این رویکرد تاکید مظاعفی است و این استناد برای یاد آوری گذشته ی مخاطبان یزدی کارساز است . چیزی که با طراحی صحنه ( برشی از یک خانه سنتی ) تکمیل می شود . بهره گیری از جزئیات دیگری مانند کار بر روی احیای پنجره ی گره چینی در آکس صحنه تاکید دوباره ای است برای نگاه به گذشته ی فخر آور این دیار ( چنانکه جایی از نمایش هم از زبان زن روزنامه نگار ) یاد آوری می شود .
دو پرنده ی داخل قفس کنار صحنه به صورت نمادین یاد آور زندانیانی است که نمایش تلاش می کند آنها را در خاطر مخاطبان ( اگر چه شاید استعاره ای مکرر است اما ) یاد آوری و نهادینه کند .
مجموع سخن نمایش این است که هزاران نفر در زندان ها به دلیل جرایم غیر عمد محبوس اند و تو مخاطب می توانی به قدر همت و توانت در آزادی آنها موثر باشی .و اگر گذشته ی خودت را مرور کنی در خواهی یافت که رافت و مهربانی این جغرافیا بر قصاص و انتقام آن می چربد .
نمایش بی نشون یک کار ساده ، بی ادعا و مهربان است. به سهم خود به عوامل این اثر به ویژه دوست نویسنده ام رضا امیر خانی ، مرتضی کوراوغلی کارگردان و بازیگران پیش کسوت آقایان هویدایی و حسن کوراوغلی و دیگر عزیزان همکار در این اثر خسته نباشید می گویم .