در حال بارگذاری ...
محمدرضا امیرخانی:

نقطه شروع «بی نشون» واژه کمپین صلح و سازش بود

وقتی نگاه ما  به سمت کارهای کمدی و ملودرام است مخاطب عامی سطحی نگر را در سطح می یابیم. رویکرد به کاری فاخر یک ریسک است و باید بگویم  متاسفانه اگر چنین پیش برود ما در جشنو اره ها فقط چند نمایش جدی و تا حدودی دراماتیک را می بینیم که آنجا رویکرد مخاطب فراموش می شود.

محمدرضا امیرخانی،  متولد ۱۳۴۲ نویسنده، منتقد، بازیگر تاتر، تلویزیون و سینما با بیش از 41 سال فعالیت هنری است وی پس از تحصیلات مقدماتی در یزد، دوره کارشناسی مدیریت دولتی را در دانشگاه پیام نور تفت به پایان برد.امیرخانی در ۱۳۶۰ ش دوره شش ماهه تئاتر جهاددانشگاهی را در دانشکده هنرهای زیبا گذراند شاگردی از محضر اساتیدی همچون : پرویز پرورش، حمید سمندریان و هاشم ارکان او را به سمت نویسندگی سوق داد. وی در ۱۳۷۵ شمسی دو نمایشنامه ماشین عجیب و بلبشو را منتشر کرد واین شروعی بر نوشتن نمایشنامه هایش بود. همچنین مقاله‌های متعددی از وی در روزنامه‌ها و مجله‌های مختلف به چاپ رسیده است. امیرخانی در فیلم‌ها و سریال‌های متعددی به عنوان بازیگر حضور داشته و فیلم کوتاه کابوس را نیز تدوین و کارگردانی کرده است. وی در ۱۳۷۲ - ۱۳۷۹ ش عضو هیئت بازخوانی متن و بازبینی نمایش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد بود و آثار هنری جشنواره‌های تئاتر سوره و جهادسازندگی را داوری کرده است.حضوردرجشنواره های متعدد رادیویی و خیابانی و صحنه ای با متونش در این سالها همراه با جوایز متعددی نیز بوده است.

اجرای نمایش «بی نشون» در این شب‌ها بهانه‌ای شد تا با نویسنده این اثر به گفت و گو بنشینیم که در ادامه می خوانید.

از ایده شکل گیری متن «بی نشون» برایمان بگویید؟

سال 97 در رابطه با یک قتل تحقیقی انجام دادم و با دوست خوبم مهرداد جباری تماس گرفتم و از این طریق با حقوقدان های کمپین صلح و سازش آشنا شدم. اولین بار این کلمه را می فهمیدم و برایم جالب بود. عده‌ای حقوقدان با تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری حقوق افتخاری به پرونده هایی ورود می کنند و صلح و سازش برقرار می کنند. نقطه شروع متن همین واژه کمپین صلح و سازش بود. تخیل به مددم آمد ، ابتدا یک کار رادیویی نوشتم سال (97) در جشنواره رادیویی بهزیستی کشور جایزه بهترین متن را از آن خود کرد و در سال 98 متن را به صحنه ای تبدیل کردم و بی نشون شکل گرفت.

از منظر شما تفاوت تاثیر گذاری نمایش رادیویی با صحنه ای چگونه است؟

رادیویی شنونده ها می شنوند. تمرکز بر صداست. طراحی پرسکتیو صدا، افکت‌ها و فضا سازی بر اساس صدا شکل می گیرد. در صحنه ما جسم را می بینیم. در صحنه شخصیت ها دیداری هستند ، اشیا هم دیداریند. لذا این اولین و عمده تفاوت نمایش رادیویی با صحنه ایست.تفاوت بعدی در مقدمه نمایش است. در نمایش رادیویی الزامی ندارد شما از مقدمه شروع کنید یک اصطلاحی نویسنده های رادیو دارند، از بطن ماجرا شروع کن. از میان، از قلب حادثه و در قسمت اول ضمن پیشرفت نمایش به علت حادثه هم می پردازد. اما در نمایش صحنه ای در ساختار ارسطویی حتما مقدمه، گره افکنی، بحران، اوج گره گشایی و نتیجه را داریم. در نمایش رادیویی شخصیت ها محدودند معمولا با چهار الی پنج شخصیت کار نوشته می شود. مدت زمان نمایش رادیویی 25 الی 30 دقیقه است.. اما نمایش صحنه ای مقید به تایم دقیقی نیست می تواتد تا یکصد و سی دقیقه هم نوشته شود. اینها تفاوت های کلی نمایش رادیویی با صحنه ایست.

در رزومه شما هم نمایش  رادیویی دیده می‌شود و هم صحنه ای، در کدام توفیق بیشتری داشتید؟

تا توفیق را در چه ببینیم. در هردو گونه توفیقاتی داشتم. جوایزی هم از جشنواره های صحنه ای و رادیویی گرفتم. سال 68، از جشنواره کارگران ایران جایزه متن صحنه ای گرفتم که جشنواره کشوری بود.در سال 95  جایزه بهترین متن نمایش رادیویی کشور را با نمایش لباس سفید  از مراکز صدا و سیمای کشور دریافت داشتم.. استانی ها را ذکر نمی کنم. بدلیل تعدد جوایزی که هر سال بالاجبار باید به تعدادی بدهند و رقابت نفس گیری هم نیست.اما اگر توفیق را در ارتباط با  تماشاگر و شنونده بسنجیم. نخستین نمایشم که مرحوم هاشم ارکان کارگردانی نمود،بلبشو، نمایش بعدی نمایش دوست ممد به کارگردانی دکتر سید ناصر امامی میبدی، و همین بی نشون به کارگردانی اقای مرتضی کوراغلی در ارتباط با مخاطب کارهای موفقی هستند.نمایش دویل زنی به کارگردانی علی جاوردر جشنواره بین المللی اهواز کار موفقی بود اگر چه جایزه ای نگرفت و... نمایش رادیویی لباس سفید هم با استقبال خوبی مواجه شد.این ها توفیقات نسبی است.

بازگردیم به نمایش «بی نشون»، تا امروز اجرا و استقبال تماشاگران چگونه بوده‌است؟

معروف است می گویند خود گوییم و خودخندیم که ما مرد هنرمندیم. خودمان نباید تعریف کنیم. (خنده) ، اما یادداشت ها، و نظرات مخاطبین همه از ارتباط دوسویه هنرمند و مخاطب می گویند. وقتی نگاه ما  به سمت کارهای کمدی و ملودرام است مخاطب عامی سطحی نگر را در سطح می یابیم. رویکرد به کاری فاخر یک ریسک است و باید بگویم  متاسفانه اگر چنین پیش برود ما در جشنو اره ها فقط چند نمایش جدی و تا حدودی دراماتیک را می بینیم که آنجا رویکرد مخاطب فراموش می شود و جشنواره زده ایم و هدف جشنواره می شود. باز با تاسف چنین نگاهی بر تاتر ما حاکم است.  لذا بی نشون در این وانفسا کاریست مخاطب پسند که خوشبختانه تماشاگر عام و  خاص از آن استقبال می کند. به قول منتقدی در بی نشون کاتارسیس ارسطویی را به عینه شاهد هستیم.

حال و هوای این روزهای تئاتر  یزد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

یک مساله کلی در سطح کشور  وجود دارد که تئاتر از نیازهای ما نیست، تئاتر در این شکل زاده غربی هاست و هنر وارداتی، این که اصل و اساسش با مشکل مواجه است. این نیاز را هنرمند ما می خواهد کاذب بوجود بیاورد با کارهای سطحی و سخیف و عام پسند تماشاچی را به سالن می آوریم به هر قیمتی، این می شود کاذب، خب اگر چنین است پس تقدس هنر، ویژگی های یک کار شایسته و بایسته کجاست؟ این حلقه مفقوده تئاتر یزد است. تکلیفش با خودش مشخص نیست. رویکرد جشنواره ای تئاتر یزد هم بسیار ضعیف است. 40 سال جشنواره فجر داریم 12 بار یزد شرکت کرده است فقط یکبار یک جایزه سوم بازیگری دارد و والسلام. مشکل داریم، بسیار هم مشکل داریم. درست سی سال پیش روزنامه کیهان با من مصاحبه ای داشت گفتم تئاتر یزد تئاتر جرقه ایست، حالا هم در 1401 می گویم تئاتر یزد همچنان جرقه ایست. و این یعنی درجا زدن.

راهکار شما برای برون رفت از این شرایط چیست؟

برنامه ریزی مدون، این برنامه ریزی می تواند از متولی فرهنگ باشد اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، از خود هنرمندان باشد،مساله نقد باید جدی گرفته شود. و ارزیابی تئاتر ما به صورت جدی در دستور کار قرار بگیرد.این ها ایده آل هااست. اینکه می توانیم و عزم  جدی وجود دارد را در آینده باید ببینیم. شاید هم 1431 بعد از سی سال دیگر همان حرف را تکرار کنیم که به قول فلانی در دو مقطع 1371 و 1401 همچنان جرقه ایست و هر از گاهی نمایشی اجرا می شود.

انشالله که تاتر یزد به سمت اعتلا پیش برو.

 




نظرات کاربران