رکن پنجمِ تئاتر در گرفت و گیرِ دورانِ کرونایی
تئاتر یزد_علی اصغر راسخ راد، کارگردانِ تئاتر و مدرسِ دانشگاه در حاشیه بیست و نهمین جشنواره تئاتر استانی یزد یادداشتی با عنوان "رکن پنجمِ تئاتر در گرفت و گیرِ دورانِ کرونایی" نوشت. این یادداشت پیش روی شماست:
گفته شده تئاتر را پنج رکن است؛
1- نویسنده یا ایدهای برایِ اجرا
2- کارگردان
3- منظرگاه نمایش(صحنه)
4- بازیگران و سایر عوامل اجرا
5- تماشاگران
بدیهی است همه تقلایِ آن چهار رکن از برایِ اجرا در برابر رکنِ پنجم است که رکنِ رکین و علت تامه هنر نمایش است. تئاترِ بی تماشاگر مثلِ سرِ بی تن است و اصرار بر انجامِ چنین کاری ، چونان باد در قفس کردن وبرآهنِ سرد کوبیدن است.
اساسا تفاوت تئاتر با انواعِ هنرهایِ نمایشیِ دیگر، مانندِ سینما و تلویزیون، همین همنفسی و حضورِ فعالِ تماشاگر است. این که میگویم تماشاگرِ فعال؛ بیشتردر نظرم گونههایِ نمایشِ ایرانی است که تماشاگر در روند اجرا حضور و مشارکتِ فعال دارد.
واژه تئاتر (theater) در اصل از کلمه تآترون (theater on) است که قسمت اول آن تیه (thea) تماشاگران یا محلِ تماشا است.
یعنی در ذاتِ واژه تئاتر(theater) تماشاگر اصالت دارد.
2- حالا اما کرونا آمده و عالمگیر شده و آنچه بر انسانِ قرنِ بیست و یک میرود شاید گونهای از همان بلایایِ هولناکی چون طاعون یا مرگ سیاه، وبا , سل , آبله ، فلج اطفال و مالاریا است که پیش از این نیز بارها در قرون متمادی انسانهایِ بسیاری را ناقص و معلول ساخته ویا به کام مرگ کشیده است.
هزاران سال است که بیماریهایِ غیرمنتظره در جهان وجود دارند و بشر از همان سالهای نخستینِ حیات خود با آنها دست و پنجه نرم کرده است. بسیاری از این اپیدمیها، پیامدهای ناباورانهای بر جامعه بشری داشتهاند؛ از تلفات بزرگ انسانی گرفته تا مهاجرت، تحول در سبک زندگی و هزینههای هنگفت مالی.
حالا هم پاندمیِ کوید 19 بیش از یکسال است که زندگی همه آدمهایِ کره خاکی را به هم ریخته و تحت تاثیر قرار داده و رویدادهایِ شگفت و پندآموزی را سبب شدهاست.
3- از جمله حرفههایی که در این پاندمی دچارِ حرمان شد و تحت تاثیر مستقیم و شدید کرونا قرار گرفت؛ فن شریفِ هنرهایِ نمایشی بود. و در این میان تئاتریها که هنرشان گروهی و وابسته به اجتماعِ تماشاگران است بیش از رشتههایِ دیگر آسیب دیدند و از همان روزهایِ اولِ اعلامِ رسمیِ همهگیریِ کرونا در ایران دیوارِ کوتاه تئاتر فرو ریخت و سالنهایِ نمایش بسته شدند وعلیرغمِ یکی دو بار گشایشهایِ کوتاهِ ناموفقِ بیتماشاگر؛ تئاتر دیگر پا نگرفت و چند سالنِ نام آشنایِ خصوصی هم به تعطیلی و انحلال کامل کشیده شد!
4- در این میان تلاشهایی برایِ ادامه کار و جبرانِ خسارتِ تئاترهایِ حرفهایِ زیان دیده صورت گرفت و پیشنهادهایی برایِ ادامه فعالیتهایِ تئاتری در فضایِ مجازی داده شد.
حالا اما موعدِ جشنوارههایِ تئاتری که رویِ بودن یا نبودنِ خیلی از آنها در شرایطِ غیرِ کرونایی هم تردیدهایِ جدی وجود دارد یکی پس از دیگری از راه رسیده و شگفتا که برخیها به هر قیمتی شده برآنند تا این رویدادِ هنری را به هر شکلِ ممکن برگزار کنند و گویا حالا چاره کار را در برگزاریِ مجازی یافتهاند!
درست حکایت کسی که اسبش را گم کرده و دنبال نعلش میگردد!
حال پرسش من این است؛ اساسا وقتی امکان حضور تماشاگر که شرط اصلیِ وقوعِ اجرایِ یک نمایش است وجود ندارد چه اصراری بر انجام این کار است؟
از قدیم گفتهاند بلا از آسمان به زمین میبارد نه از زمین به آسمان ...
وقتی حال جامعه خوب نیست؛ وقتی هرگونه گردهماییِ انسانی، خطرِ انتشارِ ویروس را بیشتر میکند. وقتی متولیان بهداشتی بارها و بارها با خواهش و تمنا خواستار دوری از دورهمیهایِ حتی خانوادگی شدهاند و از همان ابتدا تئاتر را در فهرست مشاغل پرخطر و البته آسیبپذیر قرار دادهاند چرا به هرقیمت و به هرشکل باید به دنبال انجامِ کاری ناقص و نادرست باشیم، چندان که وسیله به جایِ هدف بنشیند و از اینجا مانده و از آنجا رانده شویم؟!
5- فضایِ مجازی مدیومِ(medium) نویی در عرصه رسانه است که اگر قرار باشد تئاتر را از این درگاه و از این منظر نمایش دهیم، تعریف بنیادینِ آن دچارِ تغییر میشود و شکل اجرا و کارگردانی هم از اساس باید جورِ دیگری پیریزی شود. مگر میشود نمایشی که برایِ اجرا در صحنه بزرگی مثل تالارِ وحدت و یا سالن اصلیِ تئاتر شهر و یا حتی سالنهای کوچکتری مثل چارسو و قشقایی طراحی و کارگردانی شده را در خوشبینانهترین حالت با دو یا سه دوربین جوری تصویر برداری کرد که بشود از رویِ صفحه موبایل و مثلا تلویزیون تماشایش کرد؟
بدیهی است برای اینکار از نخست بایستی کارگردانی و دکوپاژ(decoupage) یعنی تقطیعِ نماها و میزانسنها براساسِ ویژگیها و مزایا و محدودیتهایِ این رسانه پیریزی شود؛ بنابراین دیگر چیزی به اسم رکن پنجم به صورت زنده وجود نخواهد داشت و تماشاگرانِ فرضیِ ما در هر مکانِ ممکن، امکانِ تماشایِ پدیدهای را دارند که نامش هرچه باشد دیگر تئاتر نیست چراکه تئاتر به نفسِ تماشاگر وابسته است و دیگر هیچ ...
باری این رشته سر دراز دارد و در شرایطِ شگفتی هستیم، جوریکه اگر با پا برویم کفشمان پاره میشود و اگر با سر برویم کلاهمان؛ پس چارهای نداریم جز اندکی صبر و قدری تحمل چنانکه حافظ گفت؛ مرغِ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش ...
تا این لحظه چشمانمان به دست دانشمندان است که با قدرتِ علم و خِرد ، این ویروسِ ضدِ اجتماعاتِ انسانی را مگر با ساختِ واکسنی بتارانند.
اگرچه کشورهایِ صاحبِ واکسن، گاه ما را از بام میخوانند و گاه از در میرانند اما تجربه به ما میگوید از پیِ هرگریه آخر خندهایست و روزگار سرانجام روی خوشش را به مانیز نشان خواهد داد پس تا آن زمانِ نزدیک منتظر میمانیم تا این نیز بگذرد.
پس آنگاه با خیالِ راحت نمایشی را رویِ صحنه میبریم که تماشاگران مقابلش نشستهاند.
مثل پیشترها ؛ مثلِ همیشه؛ همانگونه که باید باشد با حضورِ رکن پنجم ...